سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته های یه دختر

اگه من زن داشتم

وقتی میومدم خونه درو یه جور میبستم که بفهمه اوه اوه امیرعلی امد خونه!!!!!!!!!!

بعدش میشستم تا چایی بیاره.....اگه چایی دم شده صبو می اورد میگفتم جلو من چایی از صب مونده میذاری؟؟؟؟؟ بعدم با کمربندم تا میخورد میزدم.......اگه چایی دم میکرد میگفتم..... مگه خونه باباته هر دقیقه چایی دم میکنی؟؟؟؟؟ بعدم با کمربند تا میخورد.....

وقتی اشکاش تموم شد

میپرسیدم....خانم مامانت امروز اومد؟؟؟؟؟....اگه میگفت اره میگفتم مگه خونه خالس هرروز میاد اینجا؟؟؟؟؟؟ عجب غلطی کردم دخترشو گرفتما بعدم دوباره اون بودو کمربند....اگرم میگفت نه میگفتم این مامانت یادش رفته دختریم داره سالیم یه سر نمیزنه؟؟؟؟ بعدم دوباره کمربندو......

بعدش که گریه کرد دلش باز شد اگه خونه رو جارو زده بود میگفتم چه خبره هرروز این خونه رو جارو میکشی؟؟؟؟؟فرشا از بین رفت مگه خونه باباته؟؟؟؟؟بعدم دوباره کمربند!!!!!....اگرم میگفتش نه جارو نزدم میگفتم خونه رو اشغال برداشته یه جارو نمیزنی؟؟؟؟و دوباره کمربند بودو خانومم!!!!!

بعدشم که شام میاورد هر غذایی بود مثلا قرمه سبزی میگفتم چرا قرمه سبزی درست کردی من دوس ندارم هان؟؟؟؟؟ و کمربندو.......

خلاصه تا اخر شب یه چندتاام بهونه گیر میاوردم

اما خدایی خدا خرشو میشناسه زن نمیده

اگه زن داشتم چی میشدا

گربه ی مسکین اگر پر داشتی نسل گنجشک از زمین برداشت!!!!!!!


نوشته شده در سه شنبه 90/7/19ساعت 12:14 عصر توسط زهرا نظرات ( ) |


 Design By : Pichak