سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته های یه دختر

سلام...چند وقت بود نمیتونستم بنویسم....اما الان میتونم...شبم یه پست میذارم واسه اربعین

خب...... اول میخوام بگم دلم تنگ شده واسه نوشتن از ایران....تو نت دیشب یه متن از شریعتی خوندم که حرف دلم بود.....

همون چیزی که خودمو کشتم تا بگم..

خیلی خوشم اومد از متنش...حال کردم...به وجد اومدمو از این جمله هایه الکی:))))

هیچ وقت یادم نمیره ...پارسال تو اتوبوس نشسته بودم....از این سبدایه فرهنگ کتابخوانی...کنار من بودش...... ولی جایه کتاب توش ÷ر از اشغال بود.....اصن از تعجب کم مونده بود شاخ درارم.....شاخ که نه ولی خلاصه تعجب کردم.....

الان همتون میخواید فک کنید ادمه بی فرهنگی اینکارو کرده....اما.......

توام که اس انگلیسی میدی...بی فرهنگی...... مثه همین...این یه مدلشه...توام یه مدلش...کمی فک کن فقط.....

اینم متن شریعتی:

میخواهم بگویم......فقر همه جا سر میکشد.....

فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست .....

فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست .... طلا وغذا نیست.....

فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند....

فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند...

.فقر ،(((( کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند )))).....   فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود.....

فقر ، همه جا سر میکشد.......

فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست/ فقر ، روز را " بی اندیشه" سر کردن است

............................( این متن حقیقته محضه...هرچند بعد خوندش تو دلم اروم گفتم...شریعتی جان...طعم شرمندگی جلو زنو بچه رو نچشیدی...... تا بفهمی فقر یعنی چی....اما این متنم درسته)


نوشته شده در جمعه 90/10/23ساعت 12:15 عصر توسط زهرا نظرات ( ) |


 Design By : Pichak