شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ يادم نميره....تو شمال داداشم پياده شد از پيره زنه ادرس بپرسه.... پيرزنه فك كرد داداشم دزده 4 تا كوبيد تو سرش به زبون رشتي 4 تا جمله...(احيانا فحش)....دادو با غر رفت:).... ما اونورتر مرده بوديم از خنده:) حقش بود
البته حق داشت چون بد ماشين ترمز كرد جلو پا پيرزنه....طفلي ترسيد:)
چه جالب...امروز هرچي ميزنم بازنشر ميشه...:)
من به اين حركات اعتراض دارم ولي واي به حال كسي كه اعتراض كنه
بلاي اسموني نه 12 ساعتشو خوابم:دييييييييي
يه روز منو سه تا از دوستام داشتيم کنار ساحل شوخي ميکرديم ديديم از اطراف مردم دارن بما نزديک ميشن . شوخي کردن ما تبديل به نمايش يک تاتر شد . بهر حال همه استقبال کردند و برايمان دست زدند .
ههههههه...بليط ميفروختين خب:)
ببخشيد چه جوري شوخي ميکرديد مگه؟؟؟:)))
وسط نمايش اومدن ، بليط فروش نداشتيم . خود بليط را هم که ....
خب اخرش پول ميگرفتيد:))))))))
يکبار ديگم با دوتا از دوستاي ديگم رفتيم يکي رنوي باباشو آورده بود اون يکي هر چه التماس کرد نداد نداد به اونم برونه . تا رسيديم به ساحل چند نفر پيشنهاد فوتبال دادند . هيچي راننده توي آب نرفته انگشت پاش شکست و اون يکي تا آخر رانندگي کرد .
اخي....دعاش چه زود گرفت:)
شوخي هايي که شبيه نمايش بود . شوخي هاي قبل از انقلابي .
بابا صبر کن اين يکي به جاهاي خوب خوبش برسه بعد فيد بعدي رو بذار
هههههههههههه....خب رسيد ديگه:)...تو فيدا من بيشتر از اين نظر نميدن:)
:)))))))....توام ميخواي بزنيش؟؟؟ گناه داره...خرگوشش چي بخوره:)
رفتم بعدي ببخشيد کمي حساس شد .
خب جمله اخر اين فيدم چيه؟ حقش بود؟:)
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top