سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته های یه دختر

شاطری میخونه

با همون لحن دعاگونه و ملتمسش....

چقد وقتی میخونه دلم میگیره.... یه چیزی ته صداش هست

بغض میکنم.....

روم نمیشه به خدا بگم تو زندگیم مشکل دارم

اخه مشکلم خیلی کمه.....

همه میگن

همه میگن مشکلت کوچیکه....کمه....

اما....

خب منم کوچیکم....منم کمم.....

این مشکلات شاید برا همه کم باشه اما برا من کوهه درده........

مثه مورچه ای که یه قطره شبنم براش زیاده....

خدایا.....دلم میخواد بیای پیشم

فقط امروز

فقط امروز برا خوده خودم باشی........نه برا همه ی دنیا.....

دلم از همه دنیات گرفته.....

از ادمایی که براشون مهم نیست ...کسی از فقر جون بده

از ادمایی که فقط خودشون براشون مهمن......

دلم میخواد بیای پیشم بشینی....

سرمو بزارم رو زانوهاتو اشکامو بریزم تو دامنت.......

انقد زار بزنم..... انقد بهونه بگیرم

انقد از ادمات گله و شکایت کنم

تا دستمو بگیریو منم با خودت ببری.....


خستم

خستم از راه رفتن.....

....چرا نمیذاری بهت برسم؟.....

خستم از راه رفتن....

بهم بال بده....

میخوام از زمین برم..... 

از زمینی بودن خستم خدا.....

میخوام پرواز کنم تا خود تو........

.

.

.

 

"خدا کاری بکن.........صبرم همین قد بود"


نوشته شده در شنبه 91/2/16ساعت 2:10 عصر توسط زهرا نظرات ( ) |


 Design By : Pichak