دلنوشته های یه دختر
شرمندتم اسمون
شرمنده
تا اون هست.. رو زمین
زمینو ادما خاکیو ...
ترجیح میدم
به تمام تو و پرنده هاتو ....
تا وقتی دلم بستست به دل این موجود خاکی
نمیتونم دل ببندم به چیزی
حتی تو
.
.
.
شرمندتم اسمون
دیگه...
ارزو نمیکنم...
پرواز کنمو تا ته اسمون برم
تا برسم به خورشید
دیگه دلم نه پر میزنه برا تو
نه بی نهایتت
نه افتابو
نه حتی بارونت
دیگه نمیخوامت
نه تو رو... نه زمینو...
من فقط... یک چیز
از تو و زمینو خدا و این ادما میخوام
فقط بذارن بشینمو تا اخر دنیا براش بگم....
بذارن تا اخر دنیا فقط من براش بگم....
.
.
.
شرمندتم اسمون...
دلم رو همین زمین هوایی شده
.
.
.
اهای اسمون فک نکنی نامرد شدما...
نه
فقط...فقط...
خودمم نمیدونم چم شده......
( متن قدیمیه....ههه اینسری ... بدون...مخاطب خاص)
نوشته شده در پنج شنبه 91/10/21ساعت
10:30 عصر توسط زهرا نظرات ( ) |
Design By : Pichak |