دلنوشته های یه دختر
اینو حتما ببینید......
یه عکسه...از دو تا تکواندو کار که همدیگرو تیکه پاره میکنن
من که نتم مشکل داره نمیتونم عکسو بذارم...ولی حتما برید ببینید
http://up5.iranblog.com/images/36779798206745462079.gif
من خودم هزاران بار نشستم این عکسو دیدم:)
بس کن شکنجه را
اعتراف میکنم
دوستت دارم
.
.
.
کلاغ قصه ها....... برو ....من جایه تو اخر قصه ها به جایی نمیرسم همه قصه ها تموم شد و غصه ها جاشو گرفت برو کلاغ قصه ها....من خودم میشم کلاغ غصه ها...... دیگه یکی بود ها همش تموم شدو...جاشو داد به نبودها دیگه نمیگم یکی بود.. نه از اولشم نبود اون یکی همش تو خیالات بود دیگه راحت برو خونت قصه ای نمونده.......... (متن بالایی کپی شدست)
چقد ادما راحت تغییر میکنن
هرچی میشن....جز ادم
بعضیا حیوون....
بعضیاام سنگ.......
چقد بدبخته اون بدبختی که اون وسط ادمه.........
سلام سلام.....
شب از عروسی برگشتیم
کلی خندیدیم:)
اخه خیلی جالب بود....
اقاهه به مناسبت 22 بهمن موقع شام یه اهنگ انقلابی خوند.
خیلی جالب بود واسم
تا حالا این مدلشو ندیده بودم:)
چقد خندیدم....
خوب شد 2 3 روز دیگه شهادت نبودا وگرنه روز عروسی به مناسبت شهادت نوحه میخوندش)
اینم از لوگو شرکت داداشم.البته فعلا رو کاغذه:)
شرکت چوبو کابینت ابنوس.........
اولین باره که لوگو میکشم...هنوز داداشم ندیدتش:)
ابنوس اسم یه درخته....
که چوب خیلی گرونیم داره......
و اسم شرکت...
اون درخته که اونه..
اون بالاشم که نشونه کره زمینه.
که نشون دهنده اینه که واسه کل کره زمین دیگه...صادرم میکنه:)))))))))))
نمیدونم خوب شده یا نه:)
خوب شده یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هوا انقد سرده کهمرده ها تو قبراشون میلرزن.......
کنار پنجره یه یاکریم نشسته و خودشو پف کرده...
حتما خیلی سردشه....
یعنی این یاکریم چند سال عمر میکنه؟............
مشخصه که مثه ماها 100 سال نیست..
چنگیز(خرگوش داداشم)....... 5 تا 15 سال عمر میکنه.
اولا میگفتم خیلی کمه.
5 سال چیه؟
اما الان میگم کم نیست.
اصن کم نیست......
مگه یه خگوش چیکار میکنه؟......
میخوره....میخوابه....میپره اینور اونور.....
همش از رو غریزه.......
واسه ادماست که 100 سالم کم میاد.
ادمان که فکر دارن....و از عقل مثه اسلحه بر ضد خودشون استفاده میکنن.......
مثه حیوونا نیستن که همین لحظه حال باشن.
نه فکر اینده کنن.نه گذشته.نه کارایی که کردنو میخوان بکنن.
حتی فکر ناهار شامم نیستن..
تو همون لحظه زندگی میکنن....
همین الان..
5 سالو 1 سالو دوسال واسشون فرقی نداره..
کمم نیست...اما 100 سال برایه فکر ادم خیلی کمه.......
دیگه قلمم خسته شده از کشیدن بار احساسم به دوشش..............
بغض ها همه شکسته...........
اشکی ام نیست............
سکوت.........
دیگه تنها راه سکوته.....
از سکوتم بخون..تمام احساسم رو..................
از سکوتم بشنو.....فریاد چشمهام رو................
من...سکوت میکنم..
تو گوش کن..........
احساساتم شورش کرده اند.....
تو را میخواهند..........
و من....
برایه سرکوب احساساتم..
فقط اشک میریزم......
.
یه عمر سیاوش قمیشی تو خونمون داد زد: من به بن بست نرسیدم........
خوش به حالت سیاوش...
چون.....
من به بن بست رسیدم............
.
.
.
.
.
.
(نیاید تو نظرات بنویسید چراو چطورو چته و صبرو خدا و ایناها.....این متنو خیلی وقت پیش تو دفتر خاطراتم نوشتم...واسه یکی دو ماه پیشه)..
من که بیشتر از یه روز افسرده نمیمونم........
بعد از مرگم...دوس دارم قبرم .....
تویه دور ترین نقطه ای باشه که ممکنه..
جایی که هیچ ادمی بهم سر نزنه
نمیخوام....
احساسات الکی ادمارو
نه وقتی زنده بودم محتاج اشک ها بودم..
نه بعد مرگم محتاجشونم..
من محتاج کمی دوستی...کمی محبت.یه نگاه گرم بودم
که همه ازم دریغ کردن..
تنهایی بهتره...واسه همیشه.......تا ابد...تا اخررررررر
روی قبرم بنویسید.....به همه بگید::
...........:
شیون مکن....خواب ارامش را برهم مزن........
او سالهاست که مرده.....
مرگش را ندیدی؟؟؟؟؟؟؟؟........
سکوتش ...
نبودش....
دستان سردش...
نگاه بی روحش....
ندیده ای...
بر مزار دلش فاتحه ای نخوانده ای...
حالا چه میخواهی....
از جنازه ی بی جانش.......
رهایش کن.......
برو
.............
Design By : Pichak |